لبخند خدا

شیرین زبونی های کودکم 10

1389/10/29 9:05
نویسنده : پرنیان
256 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب برای پسرکم چند تا کتاب* جدید گرفتم از دوتای اونا خیلی خوشش اومد. وقت خواب فکر می کردم زود بخوابه ولی انقدر براش جالب بود که پشت سر هم تند تند  سوال می کرد.موضوع کتابها راجع به این بود که بچه ها چه کارهایی رو باید بکنند و چه کارهایی رو نباید بکنند یه صفحه از کتاب عکس خرگوشی بود که یه روباه می خواست بهش شیرینی و شکلات بده ولی خرگوش کوچولو به خاطر این که اون یه غریبه بود نباید ازش خوراکی می گرفت شاید خوراکی ها مسموم بودن تا اینجا رو داشته باشید ... هر صفحه رو چند بار براش خوندم ولی بازم رضایت نمی داد فکر کردم یه چیزی بدم بخوره شاید راحت تر بخوابه یه کم شیر و کیک دادم خورد.

یه کم نشست دیدم داره به خودش می پیجه دلش درد گرفته بود.                                                       برگشته به من می گه: چی دادی خوردم؟ خوراکی ها رو سم زده بودی؟ دلم درد گرفت!!!!!!! حالا تصور کنید قیافه من رو.........

* کتاب ادب و مهربانی مترجم داریوش ژالی انتشارات عسل نشر و ایمنی وسلامت هم از همین مترجم و انتشارات

من که خوشم اومد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به لبخند خدا می باشد